پاکی هایت، همچون چراغی راه موفقیت مرا هموار می سازد.
دلم می ریزد.
و تو عجب آشنایی هستی.
لبهایم برهم فشرده می شود.
و تو عجب نوازنده ای هستی.
شاید وقتی با لبخندی، مرا شلغم خودت صدا میکنی، درواقع ابراز عشق می کنی!
و ای کاش عظمت خلقتت را بدانی .
اگر زمانی کودکمان به هنگام نوشتن انشا بپرسد: عاشقانه ترین واژه ی دنیا چیست؟
خواهم گفت: شلغم!
و او خواهد خندید
و او نخواهد فهمید
و او خواهد گفت: عجب فیلسوف دیوانه ای هست پدرم!
و او خواهد خندید به تمام شلغم گفتن هایت.
و او نخواهد فهمید معنای گریه هایم را درحال شلغم خوردن.
و تو مرا دوست داری.
تو مرا راهنمایی خواهی کرد.
عشق تو مرا چشم بسته وادار به راه رفتن می کند.
و تو ای معشوقه ی شیرینم، آنگاه که موج احساساتت را قطره قطره بر دهانم می چکانی، تشنه تر می شوم.
و چه جالب که اگر تا ابد هم ادامه دهی، من سیری ناپذیرم.
ای ملکه ی زیبایی ها؛ دوستت دارم.
«آخوس»
۵/۱۰/۱۳۹۴