جذر و مد
دوشنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۵، ۱۱:۵۱ ق.ظ
و در آن شب هنگام
و در آن غربت تنهایی من
می شکافد کوهی
می زاید رودی
که به اقیانوسی مانند
میروم در ساحل
می روم در آب
آب می ترسد انگار:
جذر جذر جذر...
میدوم من سویش
که به ناگاه، می زند صبح دم
آبِ ترسو، مغرور
منِ جنگجو طعمه:
مَد
می هراسم حتی!
میجهم سو ساحل
حیف دور است اما
میدوم حتی
اما حیف! ساحل ما قهر است
که چرا رفتی یار
پی آن ترسوها
میرود او هم
پشت به آفتاب کرده
میزند سوسو
همچنان از کوه
آخرین دیدار است
برد ترسو بر جنگجو:
مَد مَد
و مَد
#آخوس
#علی_اکبر_گل_پیچ
اسفند ۱۳۹۵